Web Analytics Made Easy - Statcounter

یک روانشناس گفت:بیش فعالی یکی از شایع‌ترین اختلالات ذهنی در دوره کودکی است، این بیماری معمولا در سنین پایین تشخیص داده می‌شود.

لیلا ماهر، روانشناس و عضو رسمی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران، درباره تشخیص اختلال ADHD یا بیش فعالی گفت: اختلال بیش فعالی تا بزرگسالی می‌تواند ماندگار باشد و آسیب‌های زیادی به عملکرد تحصیلی، شغلی، اجتماعی، جنسی و بسیاری کارکرد دیگر بگذارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بنابراین هر چه زودتر این اختلال تشخیص داده شود، بهتراست.

وی افزود: در حال حاضر میانگین سن تشخیص اختلال ADHD (بیش فعالی) حدود ۶ سال و در موارد حاد تر، حدود ۴ و نیم سالگی است.

این روانشناس تصریح کرد: اختلال بیش فعالی ۷۰ تا ۸۰ درصد از شرایط ژنتیکی نشات می‌گیرد، بنابراین ژنتیک حرف اول را در اختلال بیش فعالی می زند. براساس گفته دکتر میلر و همکارانش از دانشگاه کالیفرنیا، اگر ژن آن قدر تاثیرگذار باشد، قطعا با بررسی علائم این اختلال در والدین و تطبیق آن با خصوصیات نوزاد می توان این اختلال را زیر ۱ سالگی تشخیص داد. این تیم تحقیق، با بررسی بسیاری از نوزادان متوجه شد، در صورت وجود سابقۀ خانوادگی بیش فعالی و نقص توجه در خانواده درجه اول (پدر، مادر، خواهر و برادر) ابتلا به این اختلال در نوزاد بالا است.

 

خصوصیات کودکان بیش فعال
ماهر درباره اولین خصوصیت کودکان بیش فعال گفت: از علائم بیش فعالی در کودکان این است که خیلی زود حواس نوزاد پرت می شود و به یک موضوع خاص توجه ندارد و با کمی تمرکز زود خسته می شود.

این روانشناس درباره یکی از خصوصیات دیگر بیش فعالی گفت: کودک نمی تواند یک جا بند شود، مدام بی قرار است و دوست دارد از آغوش مادرش رها شود.

وی گفت: کودک رفتارهای پیش‌بینی نشده زیادی دارد و با سماجت خاصی مدام می خواهد اشیای اطرافش را تصاحب کند. این کار کودک می‌تواند خیلی خطرناک باشد.

 

سه مدل متفاوت اختلال بیش فعالی و نقص توجه در کودکان

ماهر نوع اول اختلال در کودکان را نقص توجه دانست و گفت: این گروه عمدتا خیلی زود از خواندن و نوشتن یا هر فعالیتی که نیاز به توجه و تمرکز دارد، خسته و کلافه می شوند و موقع نشستن و انجام دادن تکالیف مدام این پا و آن پا می کنند و تکان می خورند.

وی ادامه داد: کودکان، فعالیت‌های عملی و حرکتی را به فعالیت‌هایی که نیاز به توجه و تمرکز دارد، ترجیح می‌دهند. انجام بازی‌هایی مثل پازل برای آن‌ها سخت و بیشتر به بازی‌هایی مثل لگو علاقه دارند. به تنهایی و به صورت خودکار تکالیفشان را انجام نمی‌دهند و معمولا نیاز است که خانواده به آن‌ها ساختار دهند و مدیریتشان کنند. درکی از زمان ندارند، دقیقه نودی هستند.کارهایشان را نصفه رها می‌کنند و سر کلاس معمولا حوصلشان زود سر می‌رود و خسته می‌شوند.

این روانشناس افزود: این افراد چند دقیقه اول را با معلم همراه هستند و بعد به خیالپردازی می‌پردازند یا با یک چیزی بازی می‌کنند، یا با کنار دستیشان پرحرفی می‌کنند. این افراد با کوچکترین محرکی، حواسشان از کاری که درحال انجام آن هستند، پرت می‌شود.

وی تاکید کرد: معلم‌ها اصولا شکایتشان از این گونه افراد این است که خیلی بی دقت و حواس پرت هستند، در دیکته یک سری اشتباهاتی مثل حرف جا انداختن، نذاشتن نقطه یا دندونه و ... دارند، معمولا دست خط بدی دارند، زیرا فقط می‌خواهند هول‌هولکی بنویسند که کار تمام شود. در عین حال خیلی باهوش هستند و مطالب را زود یاد می‌گیرند و به همین خاطر تکرار مطالب از طرف معلم آن‌ها را خسته می‌کند. معمولا این افراد شلخته و بی نظم هستند و وسایلشان را زیاد جا می‌گذارند یا گم می‌کنند.

ماهر درباره نوع دوم افرادی که پیش فعالن هستند، گفت: این افراد معمولا جنب و جوش زیادی دارند، یک جا نمی‌مانند و آرام و قرار ندارند، انگار به یک موتور در حال حرکت وصل هستند. مقاومت بالایی در مقابل خوابیدن دارند و دوست دارند شب‌ها بیدار بمانند. از در و دیوار بالا می‌روند، آسیب‌های فیزیکی و زخم و کبودی زیادی به خاطر همین جنب و جوش روی دست و پاهایشان است.

وی خاطرنشان کرد: آستانه تحمل این افراد پایین و رعایت نوبت یا ایستادن در صف خیلی برایشان سخت است. پر حرف هستند و مدام وسط حرف دیگران می‌پرند و نمی‌گذارند طرف مقابل حرفش را تمام کند. این افراد در مهارت‌های اجتماعی تمایل دارند در بین همسالانشان رئیس یا رهبر باشند.

ماهر گفت: نوع سوم، ترکیب نقص توجه و بیش فعالی است. این نوع علائمی را که دربالا ذکر شد، شامل می‌شود و بیشتر افرادی که ADHD دارند جزو این دسته هستند.

این روانشناس افزود: بچه‌هایی که در دوران کودکی تشخیص ADHD در موردشان داده می‌شود، در دوران نوزادی هم علائمی مانند وزن پایین در زمان تولد، بد غذا و بد خواب بودن را داشتند .به این معنی که با تغییرات، دیر سازگار می‌شدند. معمولا قبل از ۱۲ ماهگی راه می افتند و مدت سینه خیز رفتن و چهار دست و پا راه رفتنشان خیلی کوتاه است. به لحاظ گفتاری هم جلوتر از بقیه کودکان هستند و در یک سالگی می‌توانند جمله بگویند.

ماهر گفت: اختلال بیش فعالی و نقص توجه، رابطه بسیار تنگاتنگی با اختلالات جدی روانپزشکی، خشونت، ترک تحصیل، اعتیاد، سوء مصرف مواد و الکل، اختلالات یادگیری و کلی مشکل دیگر را به همراه دارند؛ بنابراین بسیار تاکید می‌شود که نسبت به وجود این اختلال در خود یا فرزندانتان یقین حاصل کنید. با یک تست ساده و یا با یک ویزیت روانپزشکی وجود این اختلال را می‌توان تشخیص داد و برای درمانش اقدام کرد./جام جم

منبع: ایران آنلاین

کلیدواژه: اختلال بیش فعالی نقص توجه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۵۹۰۹۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بسیاری از اختلالات روانی ریشه جسمانی دارند

تیک‌های جسیکا هیوستون زمانی شروع شد که فقط ۱۲ سال داشت. با گذشت زمان، وضعیت او رو به وخامت گذاشت تا اینکه دچار تشنج شد و سریعا به بیمارستان انتقال یافت. پزشکان بیمارستان محلی در دورهام انگلستان، وضعیت او را نادیده گرفتند و گفتند دچار اضطراب شده است و احتمالا زمان زیادی را صرف تماشای ویدئو‌های تیک تاک می‌کند.

جسیکا درواقع از بیماری خودایمنی رنج می‌برد که براثر عفونت باکتریایی استرپتوکوک به‌وجود می‌آید. بیماری او نوعی از اختلالات عصب-روان‌شناختی ایمنی خودکار کودکان مرتبط با عفونت‌های استرپتوکوک (PANDAS) بود. وقتی عفونت شناسایی و درمان شد، علائم او درنهایت شروع به بهبود کرد.

خانم هیوستون تنها فردی نیست که دچار اختلال عملکردی در مغز است که با اختلال روانی اشتباه گرفته می‌شود. شواهد فراوان نشان می‌دهند مجموعه‌ای از عفونت‌ها می‌توانند موجب وضعیت‌هایی مانند اختلال وسواس فکری-عملی، تیک، اضطراب و حتی روان‌پریشی شوند. اختلالات التهابی و متابولیکی نیز می‌توانند اثرات قابل‌توجهی بر سلامت روان داشته باشند، اگرچه روانپزشکان به‌ندرت آنها را مورد توجه قرار می‌دهند.

بازاندیشی درباره علت اختلالات روانی می‌تواند پیامد‌های عمیقی برای میلیون‌ها فرد مبتلا به بیماری‌های روانی داشته باشد که درحال‌حاضر به‌خوبی تحت درمان قرار نمی‌گیرند. به‌عنوان مثال، بیش از ۹۰ درصد از بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی در طول زندگی به بیماری‌های عودکننده مبتلا می‌شوند. بیش از ۴۶ درصد از کودکان مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی بهبود نمی‌یابند. حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد از بیماران مبتلا به افسردگی پس از آزمایش دارو‌های مختلف درنهایت بهبود می‌یابند. درک عمیق‌تر مولفه‌های زیستی سلامت روان می‌تواند به تشخیص دقیق‌تر و درمان‌های هدفمندتر منجر شود.

از دیرباز، رشته روانپزشکی به‌جای اینکه بر علل زمینه‌ای متمرکز باشد، حول توصیف و طبقه‌بندی علائم متمرکز بوده است. راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی (DSM) در سال ۱۹۵۲ منتشر شد و حاوی توصیفات، علائم و معیار‌های تشخیصی است. گرچه این راهنما به یک‌دست‌شدن تشخیص‌ها کمک کرده است، بدون درنظر گرفتن مکانیسم‌های پشت‌صحنه‌ی اختلالات روانی بیماران را گروه‌بندی می‌کند.

بین علائم افسردگی و اضطراب همپوشانی زیادی وجود دارد و برخی این سوال را مطرح می‌کنند که آیا این موارد واقعا بیماری‌های مجزایی هستند. درعین‌حال، افسردگی و اضطراب به شکل‌های مختلفی وجود دارند. برای مثال، اختلال هراس با و بدون آگورافوبیا تشخیص‌های متفاوتی هستند، اما ممکن است تفاوت‌های معناداری بین آنها پیدا نکنیم. این امر می‌تواند به تنوع بالای بیماران شرکت‌کننده در کارآزمایی‌های دارویی منجر شود و به علت اشتراکات کم و اختلافات زیاد میان شرکت‌کنندگان، این آزمایش‌ها نتیجه‌ای حاصل نکنند.

تلاش‌های پیشین برای یافتن مکانیسم‌های علّی برای بیماری‌های روانی چالش‌برانگیز بوده است. در سال ۲۰۱۳ موسسه ملی سلامت روان سعی کرد از پژوهش برپایه‌ی طبقه‌بندی‌های مبتنی‌بر علائم DSM فاصله بگیرد. بودجه هنگفتی صرف پژوهش درمورد فرایند‌های بیماری مغز شد با این امید که ژن‌ها را مستقیما به رفتار‌ها پیوند بزند. اما این ایده درنهایت شکست خورد و بیشتر ژن‌های کشف‌شده اثرات کوچکی داشتند.

ژن‌ها گرچه ممکن است در ابتلا به اختلالات روانی نقش داشته باشند، به‌تنهایی پاسخ این موضوع نیستند. لودگر تبارتز ون الست، استاد روانپزشکی و روان‌درمانی در بیمارستان دانشگاه فرایبورگ آلمان می‌گوید بسیاری از اختلالات مانند اسکیزوفرنی، اختلال نقص توجه-بیش‌فعالی، اضطراب و اوتیسم می‌توانند براثر اختلال ژنتیکی ۲۲q۱۱.۲ ایجاد شوند که در آن بخشی از کروموزوم ۲۲ حذف شده است.

در سال ۲۰۰۷ مطالعات انجام‌شده در دانشگاه پنسیلوانیا نشان داد ۱۰۰ بیمار با علائم روان‌پزشکی یا نقایص شناختی درواقع دچار نوعی بیماری خودایمنی بودند. بدن آنها درحال ایجاد آنتی‌بادی علیه گیرنده‌های کلیدی در سلول‌های عصبی به نام گیرنده NMDA بود. این امر به تورم مغز منجر می‌شود و می‌تواند طیف وسیعی از علائم ازجمله پارانویا، توهم و پرخاشگری را ایجاد کند. بیماری توصیف‌شده آنسفالیت گیرنده ضد NMDA نام گرفت و در بسیاری از موارد با حذف آنتی‌بادی‌ها یا استفاده از دارو‌های ایمنی‌درمانی یا استروئید‌ها قابل درمان بود. مطالعات انجام‌شده روی بیمارانی که اولین دوره روان‌پریشی را داشتند، نشان داده است بین ۵ تا ۱۰ درصد آنها آنتی‌بادی‌های حمله‌کننده به مغز را نیز داشتند.

به‌نظر می‌رسد در موارد نادر اختلال وسواس فکری-عملی می‌تواند توسط سیستم ایمنی نیز ایجاد شود. این وضعیت در PANDAS دوران کودکی مشاهده می‌شود که خانم هیوستون در سال ۲۰۲۱ مبتلا به آن تشخیص داده شد. این اختلال گاهی در بزرگسالان هم دیده می‌شود. مرد ۶۴ ساله‌ای زمان زیادی را صرف کوتاه کردن چمن‌های حیاط خانه خود کرد، اما روز بعد دچار احساس پشیمانی و گناه شد. پژوهشگران دریافتند این علائم ناشی از حمله آنتی‌بادی‌ها به نورون‌های مغز او است.

اخیراً، بلیندا لنوکس، مدیر گروه روانپزشکی دانشگاه آکسفورد، آزمایش‌هایی را روی هزاران بیمار مبتلا به روان‌پریشی انجام داده است. او میزان آنتی‌بادی‌ها را در نمونه‌های خون حدود ۶ درصد از بیماران پیدا کرده است که عمدتا گیرنده‌های NMDA را هدف قرار می‌دهند. او می‌گوید مشخص نیست چگونه مجموعه‌ای از آنتی‌بادی‌ها می‌توانند علائم بالینی مختلف از تشنج گرفته تا روان‌پریشی و آنسفالیت را ایجاد کنند. همچنین مشخص نیست چرا این آنتی‌بادی‌ها ایجاد می‌شوند یا می‌توانند از سد خونی‌مغزی (غشایی که دسترسی به مغز را کنترل می‌کند) عبور کنند. او فرض می‌کند آنتی‌بادی‌ها از سد خونی‌مغزی عبور می‌کنند و ازطریق اتصال به هیپوکامپ بر حافظه تاثیر می‌گذارند و به هذیان و توهم منجر می‌شوند.

دکتر لنوکس می‌گوید برای درک آسیب‌هایی که سیستم ایمنی می‌تواند به مغز وارد کند، به بازاندیشی پزشکی نیاز است. او درحال انجام کارآزمایی‌هایی در این زمینه است.

مطالعه‌ی بیماران مبتلا به روان‌پریشی ناشی از سیستم ایمنی نشان می‌دهد طیف وسیع‌تری از استراتژی‌ها ازجمله حذف آنتی‌بادی‌ها و مصرف دارو‌های ایمنی‌درمانی یا استروئید‌ها می‌توانند درمان‌های موثری باشند.

افراد مبتلا به آنسفالومیلیت میالژیک/سندرم خستگی مزمن (بیماری عفونی که با مجموعه‌ای از مشکلات شناختی مانند مشکل تمرکز و توجه همراه است) زمانی نادیده گرفته یا دچار تمارض تشخیص داده می‌شدند. پژوهش‌های جدید نشان می‌دهد آنسفالومیلیت میالژیک هم با اختلالات ایمنی و هم با اختلالات متابولیک مرتبط است.

اختلالات متابولیک نیز می‌توانند بر سلامت روان تاثیر بگذارند. مغز عضوی به شدت انرژی‌خواه است و تغییرات متابولیکی مرتبط با مسیر‌های انرژی در اختلالات مختلفی ازجمله اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی، روان‌پریشی، اختلالات خوردن و اختلال افسردگی عمده نقش دارد.

در دانشگاه استنفورد، کلینیک روانپزشکی متابولیک وجود دارد که در آن بیماران به کمک تغییر رژیم غذایی و سبک زندگی همراه با دارو درمان می‌شوند. یکی از حوزه‌های فعال تحقیقاتی در این کلینیک، مزایای بالقوه رژیم کتوژنیک است که در آن مصرف کربوهیدرات‌ها محدود است.

رژیم غذایی کتوژنیک بدن را مجبور می‌کند برای تامین انرژی چربی بسوزاند و مواد شیمیایی معروف به کتون‌ها را ایجاد کند که می‌تواند در زمان محدود بودن مقدار گلوکز به‌عنوان منبع سوخت در مغز استفاده شود.

کرک نایلن، رئیس گروه علوم اعصاب خیریه آمریکایی بازوسکی گروپ که بودجه پژوهش‌های مغز را تامین می‌کند، می‌گوید ۱۳ کارآزمایی در سراسر جهان درحال انجام است تا اثرات درمان‌های متابولیک را بر بیماری‌های روانی جدی بررسی کند.

نتایج اولیه نشان داده است گروه بزرگی از بیماران به‌طرز معناداری به این درمان‌ها پاسخ می‌دهند. داروها، گفتگو درمانی، تحریک مغناطیسی مغز و شاید درمان با الکتروشوک برای این گروه از بیماران موثر نبوده است.

فقط درک سیستم ایمنی و سوخت‌و‌ساز نیست که درحال بهبود است. اکنون حجم عظیمی از داده‌ها با سرعت بی‌سابقه‌ای تجزیه‌وتحلیل می‌شود تا ارتباطی را آشکار کنند که قبلا از دید پنهان بوده است. این امر درنهایت می‌تواند به درمان‌های شخصی‌تر و بهتر منجر شود.

اوایل اکتبر سال ۲۰۲۳ زیست‌بانک بریتانیا داده‌هایی را منتشر کرد که نشان می‌داد افراد مبتلا به دوره‌های افسردگی دارای سطوح بالاتری از پروتئین‌های التهابی مانند سیتوکین‌ها در خون خود بودند. طبق مطالعه‌ای دیگر، حدود یک‌چهارم از بیماران افسرده شواهدی از التهاب خفیف را نشان می‌دادند. آگاهی از این موضوع می‌تواند مفید باشد، زیرا پژوهش‌های دیگر نشان می‌دهند بیماران مبتلا به التهاب به دارو‌های ضدافسردگی پاسخ ضعیفی نشان می‌دهند.

پیشرفت‌های تازه‌ای در رابطه با درک علل زمینه‌ای اختلالات روانی پیش‌رو است. گروهی از پژوهشگران درحال بررسی راه‌های مختلفی برای بهبود تشخیص ADHD هستند؛ مثل طبقه‌بندی بیماران به زیرگروه‌های مختلف که برخی از آنها قبلا ناشناخته بودند. گروه‌های مختلف پژوهشگران در سه بیانیه مختلف در فوریه ۲۰۲۴ خبر کشف نشانگر‌های زیستی را اعلام کردند که می‌تواند خطر زوال عقل، اوتیسم و روان‌پریشی را پیش‌بینی کنند.

جستجو برای ابزار‌های تشخیصی بهتر نیز احتمالاً با استفاده از هوش مصنوعی تسریع می‌شود. شرکتی به نام Cognoa درحال استفاده از هوش مصنوعی برای تشخیص اوتیسم در کودکان با تجزیه‌وتحلیل فیلم‌هایی از رفتار‌های حرکتی آنها در اتاق انتظار پزشکان است.

موسسه علوم زیستی کمی (QBI) در کالیفرنیا از هوش مصنوعی برای ایجاد نقشه کاملا جدیدی از تعاملات بین پروتئین‌ها و شبکه‌های مولکولی که در اوتیسم نقش دارند، استفاده کرده است. این کار یافتن ابزار‌های تشخیصی و درمانی را تا حد زیادی تسهیل خواهد کرد.

تحولاتی که به آنها اشاره شد، امیدوارکننده است. اما بسیاری از مشکلات را می‌توان با کاهش فاصله‌ای که امروزه بین عصب‌شناسی و روانپزشکی وجود دارد، حل کرد. عصب‌شناسی اختلالات فیزیکی، ساختاری و عملکردی مغز را مطالعه و درمان می‌کند درحالی‌که روانپزشکی که با اختلالات روانی، عاطفی و رفتاری سروکار دارد. دکتر لنوکس آینده‌ای را تجسم می‌کند که در آن وقتی فردی که دچار اختلال روانی ناگهانی پس از عفونت ویروسی شده است با درمان‌های استاندارد بهبود پیدا نمی‌کند، آزمایش آنتی‌بادی انجام شود.

به‌گفته‌ی دکتر تبارتز ون الست، شکاف بین عصب‌شناسی و روانپزشکی در کشور‌های آنگلوساکسون (شامل آمریکا، بریتانیا، کانادا و نیوزیلند) بیشتر است. در کشور آلمان، روانپزشکی و عصب‌شناسی به هم نزدیک‌تر هستند، به‌طوری‌که عصب‌شناسان درزمینه‌ی روانپزشکی آموزش می‌بینند و روانپزشکان نیز یک سال تحت آموزش درزمینه‌ی عصب‌شناسی قرار می‌گیرند. این امر کار‌های پژوهشی را آسان‌تر می‌کند.

دکتر تبارتز ون الست برای بیشتر بیمارانی که برای اولین به مبتلا به روان‌پریشی یا سندرم‌های روانپزشکی شدید دیگر تشخیص داده می‌شوند، ام‌آرآی مغز، الکتروانسفالوگرام، تست‌های آزمایشگاهی برای التهاب و پونکسیون کمری تجویز می‌کند تا با پیدا کردن سرنخ‌هایی از علت بیماری، درمان‌های بهتری برای آنها ارائه شود.

منبع: زومیت

باشگاه خبرنگاران جوان علمی پزشکی کلينيک

دیگر خبرها

  • جذب نیرو‌های بومی در شرکت‌های منطقه از مهم‌ترین دغدغه‌های جوانان دهلرانی است
  • نفوذ سامانه بارشی از جمعه در اردبیل
  • کهگیلویه و بویراحمد از معضل خودکشی رنج می‌برد
  • مهم‌ترین دلایل خودکشی در استان وضعیت فرهنگی، اقتصادی و افسردگی می‌باشد
  • علت اختلال خط ۵ متروی تهران مشخص شد
  • عدم رعایت نظافت عمومی سبب اختلال خط ۵ مترو شد
  • عدم رعایت نظافت عمومی مسافران سبب اختلال خط ۵ مترو شد
  • بسیاری از اختلالات روانی ریشه جسمانی دارند
  • اختلال ترس از فراموش شدن چیست؟
  • امکان تشخیص ام‌اس زودرس با آزمایش خون